«نوروزی که گذشت»

همه ما این داستان تکراری نوروز را هر سال تجربه می‌کنیم که یک هفته قبل از عید برای خودمان کلی برنامه‌ریزی می‌کنیم و عزممان را جزم که همه کارهای زمین‌مانده را در همین دو هفته تعطیلی به سرانجام برسانیم، اما معلوم نیست چه می‌شود که آفتاب صبح نوروز که از سر چینه بالا می‌زند، از پای هفت سین جستی می‌زنیم و مثل ابوعجله از خانه عمه به خانه دایزه یک سُک سُکی می‌کنیم و نمی‌فهمیم این فیلم دور تند چگونه به شب غمناک سیزده به در و بازگشت خسته و کوفته از یک باغ و بری ختم می‌شود!

نوروز هرچه هست همین است که هست. تنها تفأل حافظ است که می‌ماند:


بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع
شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع
برکشد آینه از جیب افق چرخ و در آن
بنماید رخ گیتی به هزاران انواع
در زوایای طربخانه جمشید فلک
ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع
چنگ در غلغله آید که کجا شد منکر
جام در قهقهه آید که کجا شد مناع
وضع دوران بنگر ساغر عشرت برگیر
که به هر حالتی این است بهین اوضاع
طره شاهد دنیی همه بند است و فریب
عارفان بر سر این رشته نجویند نزاع
عمر خسرو طلب ار نفع جهان می‌خواهی
که وجودیست عطابخش کریم نفاع
مظهر لطف ازل روشنی چشم امل
جامع علم و عمل جان جهان شاه شجاع

پس از تحریر:
تفأل آدمهای دل پاک هم مثل خودشان پاک و مطهر می‌شود.

+ دوشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۰۲:۲۰
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
سایت:
موضوع:
نظر:
درباره ارسال نظر
لطفاً متن نظرتان را با الفبای لاتین وارد نکنید، چنانچه صفحه کلید فارسی ندارید از بهنویس استفاده نمایید.
برای نگارش از فارسی معیار استفاده کنید، به کارگیری زبان محاوره‌ای در نوشتار علاوه بر کاستن ارزش ادبی و تاثیر کلام شما، موجب آشفتگی نثر فارسی می‌گردد.
نشانی ایمیل شما در سایت منتشر نمی‌شود و تنها راه ارتباطی نویسنده با شماست.