ایران را چرا باید دوست داشت؟
این ایام بسیاری از اصول و نوامیس که در نظر مردم همواره مسلم و مقدس بود از مسلمیت و قدس افتاده است یا لااقل مثل سابق محل اتفاق نیست، برای بعضی در آن باب تردید و تشکیک حاصل شده و جماعتی مخالف و منکر آن گردیدهاند. از جمله آن اصول حب وطن و علاقه ملیت است که منکر آن شده و درصددند به احساسات بینالملل تبدیل نمایند. در نظر من علاقه ملیت با احساسات بینالمللی و وطنپرستی و با حب نوع بشر منافات ندارد و به آسانی جمع میشود. اگر مهر من نسبت به وطن تنها از آن سبب باشد که خود از آن مرز و بوم هستم و بخواهم این عنوان را وسیله مغایرت خویش و بیگانه قرار داده و از اختلاف و نفاق بین مردم برای خود استفاده کنم این وطنپرستی نیست، خودپرستی است، و مانند تعصب دینی آن جماعت از ارباب ادیان که اختلاف دین و مذهب و نفاق بین مردم را وسیله منافع و اعتبارات شخصی و فرقهای قرار میدادند مذموم است، و باید مردود باشد.
ولیکن یک وطنپرستی بیغرضانه هم هست که هر فردی چون پرورده آب و خاکی است بواسطه نعمتها و تمتعاتی که از وطن و ابنای وطن دریافت کرده نسبت به آنها در خود حقشناسی احساس میکند، چنان که فرزند نسبت به پدر و مادر مهر میورزد. این حب وطن مستحسن است بلکه هر فردی به آن مکلف میباشد الا اینکه میتوان متذکر شد که این وطنپرستی با حب کلیه نوع بشر منافات ندارد، و انسان همچنان که در درجه اول رهین منت پدر و مادر و در درجه دوم مدیون ابناء وطن است، در درجه سوم ذمهاش مشغول کلیه نوع بشر میباشد، و همه را باید دوست بدارد، و خیر و سعادت همه را باید بخواهد که خیر و سعادت خود او و قوم او هم در آن است، به عبارت آخری این قسم وطنپرستی جزء تعاون و همبستگی کل نوع بشر است...
- فروغی، محمد علی (۱۳۸۴)، مجموعه مقالات محمد علی فروغی جلد ۱، تهران: توس، ص ۲۴۳.
پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۰۲:۰۰